займ на карту срочно
کد خبر: 40930 | سرویس: موسیقی
تاریخ انتشار: 19 جولای 2021 | ساعت » 16:58

حسن سمندری که جزو معدود بازماندگان  موسیقی مقامی شرق خراسان در باخرز می‌دانندش این روزها حال خوشی ندارد. او پس از ازدست‌دادن پسرش، دخترش را هم از دست داده و سازش را هم تنها برای تهیه یکی از نسخه‌های دخترش در هنگام حیات او، فروخته است.

زنده‌یاد غلامحسین سمندری، دوتارنواز چیره‌دست خراسان و از نوابغ موسیقی این خطه در مستند «سمندری در آتش» ساخته علی مغازه‌ای در پاسخ به این سوال که کار کدام دوتارنواز را قبول دارد می‌گوید: «ذوالفقار (عسگریان) و حسن (پسرش) را قبول دارم.» حسن سمندری از معدود بازماندگان  موسیقی مقامی شرق خراسان در شهر باخرز (Bakharz) در استان خراسان رضوی اما این روزها حال خوشی ندارد. او هنوز غرق در اندوه غرق شدن پسر ۲۲ ساله‌اش بود که دختر ۲۷ ساله‌اش را هم در اثر عوارض بیماری کلیوی از دست داد. واقعه‌ای که برای علاجش، حاضر به فروش ساز خود و تهیه یکی از نسخه‌های فرزند هم شد اما کارگر نیفتاد. او که با صدایی گرفته و اندوهناک صحبت می‌کند، می‌گوید: «ما گرفتار بدبختی و عزاداری‌مان هستیم. این روزها خبرنگاران زیادی تماس می‌گیرند اما اتفاقی که نباید می‌افتاد افتاده است و حالا چه می‌شود کرد؟! چه می‌توانیم کنیم؟!»

اندوه از دست دادن یک فرزند بر داغ مرگ فرزند دیگر، افزون شد

«زندگی برای من از دو سال قبل تاکنون هرلحظه سخت‌تر از پیش شده است. پسرم سرباز بود و پارسال پس از پایان خدمت در ۲۲ سالگی غرق شد و از دنیا رفت. کمی بعد، هم‌زمان با تعطیلات عید نوروز دختر بزرگم که ۲۷ سال داشت، کلیه‌اش را از دست داد و اسیر بستر شد. دختری که این روزها در کنارم ندارمش و به برادرش پیوسته است.» این جملات دردناک بخشی از فاجعه‌ گذشته بر حسن سمندری است. فاجعه‌ای که آن‌گاه دردناک‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم بیماری جز درد، هزینه دارد. هزینه‌ای که این دوتارنواز چیره‌دست از پسش برنیامد و برای حفظ جان فرزند و تهیه تنها یکی از نسخه‌های تجویزشده برای او، سازش را به حراج گذاشت.

دوتارنوازِ بی‌ساز

او حال ناخوشش در غیاب پسر، دختر و سازش را این‌طور توصیف می‌کند: «پیش از فوت پسرم و بیماری دخترم، آقای علی مغازه‌ای (پژوهشگر، مولف، محقق و منتقد موسیقی با تمرکز بر موسیقی نواحی) سازی را که از زنده‌یاد ذوالفقار عسگریان (نوازنده و خواننده موسیقی نواحی خراسان) برای خود خریده بود به من داد. سازی که برای تامین هزینه‌های درمان دخترم مجبور به فروشش شدم. دخترم بنا به تشخیص پزشکان باید پیوند کلیه می‌شد و برای انجام این کار باید به تهران می‌آمدیم. همان زمان بود که آقای مغازه‌ای گفت هر وقت به تهران آمدی دوتارت را هم بیاور که من گفتم ساز ندارم. من سازم را برای تامین هزینه یکی از نسخه‌های دخترم فروختم و ساز فعلی‌ام را امانت گرفته‌ام. پس از فروش سازم ناراحتی قلبی گرفتم و با این که سازی امانی در اختیار دارم، اما هنوز هم حال خوبی ندارم.

پدری که برای آوردن جسم بی‌جان دخترش از مشهد به باخرز درمانده بود

او ادامه ماجرا را این‌طور شرح می‌دهد: «دخترم پس از دشواری‌های بسیار که از سر گذراند جانش را به دلیل ایست قلبی از دست داد و من لنگ صدهزارتومان بودم تا بچه‌ام را از مشهد به باخرز برسانم. به هزارجا زنگ زدم اما نتیجه‌ای نگرفتم تا این که به یکی از دوستان گفتم هر کجا هستی بیا، دخترم را از دست داده‌ام و هیچ پولی ندارم. او به اتفاق افرادی دیگر به مشهد آمد و دخترم را تحویل گرفت و خدا گواه است که شرمنده‌اش هستم.»

او با اشاره به انبوهی از لوح تقدیر و مدرک که در کمد خانه‌اش خاک می‌خورد، می‌افزاید: «چند وقت پیش آقای علی ثابت‌نیا (مدیرعامل سابق انجمن موسیقی ایران) با من تماس گرفت و گفت استاد کجایی؟ گفتم ما جایی نداریم برویم، خانه هستم. او گفت می‌خواهیم به شما مدرک درجه یک هنری بدهیم و من گفتم به خدا قسم هیچ چیز نمی‌خواهم. من تعداد بسیار زیادی لوح و تقدیرنامه و مدرک دارم اما همه آن‌ها را در کمد گذاشته‌ام و درش را هم قفل کرده‌ام. تقدیرنامه‌ها، لوح‌ها و مدرک درجه یک هنری برای من درمان نمی‌شود همان‌طور که در زمان بیماری دخترم و درگذشت او نشد.»

حسن سمندری که جزو معدود بازماندگان موسیقی مقامی شرق خراسان در باخرز می‌دانندش این روزها حال خوشی ندارد

سمندری با بیان این که «مدتی قبل آقای محمدرضا درویشی (آهنگساز، پژوهشگر موسیقی و مؤلف دائرهالمعارف سازهای ایران) با یکی از مستندسازان تماس گرفته و از او خواسته بود مستندی درباره من تهیه کند» می‌گوید: «آقای درویشی به آن مستندساز گفته بود هیچ می‌دانی حسن‌آقا تخم دوزرده موسیقی استان خراسان است؟! در حالی که من واقعا راضی بودم فردی که الان هستم نباشم اما زن و بچه‌ام از امکانات اولیه زندگی برخوردار باشند.»

حق من این نبود

او با اشاره به این که در دو سال گذشته هیچ‌کس هیچ سراغی از او نگرفته‌ و هیچ حمایتی ندیده است، می‌افزاید: «حتی پس از این همه دشواری و مصیبتی که از سر گذراندم و بخش‌هایی از آن رسانه‌ای شده است،‌ جویای حالم نشده‌اند. من از هیچکس گله‌ای ندارم اما از مسئولان موسیقی خراسان واقعا گله‌مندم. من کسی نیستم. به مردم تعلق دارم و برای آن‌ها و با آن‌ها زندگی می‌کنم و برای هنردوستان نفس می‌کشم اما واقعا حقم نبود که تا این حد مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گیرم.»

نوش‌دارو پس از مرگ سهراب 

پس از رخ دادن همه این اتفاقات تلخ و دردناک، سیدحسین سیدزاده، مدیرعامـل صندوق اعتبـاری هنر در خصوص مشکلات پیش آمده برای حسن سمندری به روزنامه ایران گفت: «قرار شد مبلغی بلاعوض به حساب‌شان واریز شود و علاوه بر این نام آقای سمندری در لیست هنرمندان مستمری‌بگیر این صندوق قرار گرفت و ماهانه مبلغی به حساب‌شان واریز خواهد شد.»

اظهارنظری که بیش از هر چیز یادآور ضرب‌المثل «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» است و مشخص نیست پس از درگذشت فرزند و فروش ساز، کمک بلاعوض و مستمری ماهانه کدام دردِ دلِ داغ‌دیده حسن سمندری و دیگر اهالی موسیقی نواحی را که چون او در چنبره فقر زندگی می‌کنند، درمان خواهد کرد.

برچسب ها:

دیدگاهتان را بنویسید

جدیدترین اخبار